Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3458 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
he is not of that stamp
U
ازان جنس نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
he is not of that type
U
ازان قبیل اشخاص نیست
it is not t.
U
برای این نیست که من این یکی را ازان بیشتردوست دارم
Other Matches
All is not gold that glitters.
<proverb>
U
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk
U
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame
U
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparently
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open
U
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
thereof=of that
U
ازان
afterwards
U
پس ازان
thence
U
پس ازان
therefter
U
ازان پس
away
U
پس ازان
therefter
U
پس ازان
his parentage isunknown
U
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
it is all greek to me
U
ازان سودرنمیاورم
eftsoon
U
اندکی پس ازان
thereafter
U
بعد ازان
subsequent to that event
U
پس ازان رویداد
therein
U
ازان حیث
this is inferior to that
U
این ازان
long a
U
مدتهاپس ازان
it is pervious to light
U
روشنایی ازان می گذرد
next
U
نزدیک ترین پس ازان
this is better than that
U
این ازان بهتراست
dice box
U
پیالهای که طاس را ازان میریزند
dye wood
U
چوبی که ازان رنگ میگیرند
to gut a book
U
مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
wellŠwhat of it?
U
چه نتیجهای ازان بدست می اید
i am impatient for it
U
ازان بابت بیطاقت هستم
it came to my knowledge
U
من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
feed door
U
دری که ازان سوخت درکوره میریزند
mofette
U
دهانهای که ازان دمه بد بو بیرون اید
fitch
U
موی راسویاقلم مویی که ازان بسازند
it is not d.
U
نمیتوان ازان صرف نظر کرد
i gave up the idea
U
ازان خیال صرف نظر کردم
secernent
U
اندامی که چیزی ازان تراوش کند
it is past all hope
U
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
to slit hide into thongs
U
پوستی را بریده تسمههای باریک ازان دراوردن
castles
U
میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
fustic
U
یکجورچوب زردکه رنگ پستهای ازان میگیرند
ten yard
U
خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
it savours of revenge
U
بوی انتقام یاکینه جویی ازان می اید
castle
U
میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
fly agaric
U
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
fly amanita
U
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
one's pet aversion
U
چیزی که شخص مخصوصا ازان بیزار است
fly bane
U
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
to say grace
U
دعای سپاسگزاری کردن پیش ازخوراک یاپس ازان
giants stride
U
تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
chock
U
قطعه فلزی 2 شاخه که طنای مهار ازان میگذرد
pete cock
U
شیر کوچک که ازان هوا یابخار بیرون می اید
redan
U
استحکامات دوپهلو که گوشه برجستهای ازان بیرون می ایستد
special vertict
U
رایی که وقوع قضیهای راثابت میکندولی نتیجهای ازان نمیگیرد
gopher wood
U
چوبی که کشتی نوح ازان ساخته شدوحدس میزنندسرویاکاج باشد
soever
U
واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
helmcloud
U
ابری که هنگام طوفان یاپیش ازان درسرکوه پدیدمی اید ابرقله
ballast
U
وزنه یاباری که جهت تعادل کشتی یاهواپیما ازان استفاده میشود
dead line
U
خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
rain box
U
صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
grey matter
U
بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
mulches
U
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
muslin
U
یکجور پارچه پشت نما که ازان جامههای زنانه و پرده درست میکنند
mulch
U
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
pliantly polonica
U
یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است
calibrated orifice
U
سوراخ یا تنگنایی با قطرداخلی مشخص جهت اندازه گیری یا کنترل جریانی که ازان عبور میکند
floating fender
U
زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
cycle stealing
U
ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
edge detection
U
اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
logograph
U
چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
logogram
U
چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
it is inexpedient to reply
U
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
reentrant subroutine
U
زیرروالی که فقط یک نسخه ازان در حافظه اصلی قرار می گیرد و تگسط چندین برنامه دیگر به طور مشترک استفاده میشود
gemmule
U
یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
id
U
مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
disassembler
U
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
hole
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
he is not of our number
U
از ما نیست
he takes no notice of it
U
نیست
It's not new.
نو نیست.
Plug and Play
U
یچ نیست
auxiliaries
U
نیست
auxiliary
U
نیست
isn't
U
نیست
aint
U
نیست
secondary
U
نیست
temporary storage
U
می نیست
it is well enough
U
بد نیست
storage
U
می نیست
i do not have it in me
U
از من ساخته نیست
There is no hot water
U
آب گرم نیست.
no matter
U
چیزی نیست
sacred cow
<idiom>
U
چارهای نیست
it is not half bad
U
هیچ بد نیست
needn't
U
لازم نیست
nihilism
U
نیست انگاری
dont mention it
U
چیزی نیست
no wonder
<idiom>
U
تعجبی نیست
that depends
U
معلوم نیست
no object
U
چیزی نیست
no sweat
<idiom>
U
مشکلی نیست
ought not
U
شایسته نیست
It's not new.
جدید نیست.
inextinct
U
نیست نشده
it is unsuitable
U
مناسب نیست
cold is merely privative
U
گرما نیست
it is unnecessary
U
لازم نیست
close the door please
U
اگرزحمت نیست
it is nothing out of the way
U
غریب نیست
it is not in good workingorder
U
دایر نیست
it has escaped my remembrance
U
یاد نیست
it lies beyond his competence
U
در صلاحیت او نیست
it needs not
U
لازم نیست
no trouble
U
زحمتی نیست
to make no mention of
U
ذکری از ان نیست
no hurry
U
عجلهای نیست
my health is tolerable
U
حالم بد نیست
he is not willing to go
U
نیست برود
it's only me
U
کسی نیست
if you please
U
اگرزحمت نیست
it is immaterial
U
چیزی نیست
He goes on and on . He is most persistent .
U
ول کن معامله نیست
he is a bad husband
U
صرفه جو نیست
thereis no end to it
U
انراپایانی نیست
There is nothing wrong with you . You are all right .
U
هیچیت نیست
he is out of his senses
U
بهوش نیست
he has nothing in him
U
کسی نیست
he is out of huomor
U
سر خلق نیست
It cant be helped.
U
چاره ای نیست
It is not advisable . It is inexpedient.
U
صلاح نیست
niet le fait
U
کار او نیست
It is all right . It is o. k.
U
طوری نیست
Such is not the case . That is not so.
U
اینطور نیست
you are written
U
حق با شما نیست
he knows a thing or two
U
بی تجربه نیست
he is out of huomor
U
سر دماغ نیست
he is rather i. than sick
U
ناخوش نیست
he is not in it
U
داخل نیست
I dont remember ( recall ) .
U
یادم نیست
He is not man enough to do it . He is not the man for it . He hasnt got the guts to do it .
U
مردش نیست
that is not it
U
این نیست
he is none of my friends
U
او از دوستان من نیست
there is no hurry
U
عجلهای نیست
Nevermind!
U
مهم نیست !
that is wrong
U
درست نیست
the ice is treach erous
U
یخ محکم نیست
there is no hurry
U
شتابی نیست
static
U
که پویا نیست
it goes without saying
U
نیازمند بگفتن نیست
it does not s. the condition
U
واجدان شرایط نیست
it goes without saying
U
محتاج بذکر نیست
it does not befit his state
U
در خور شان او نیست
it does not befit me to
U
شایسته من نیست که مرانشاید که
isn't he there
U
ایا او اینجا نیست
no reply necessary
[NRN]
U
نیازی به پاسخ نیست.
is it not
U
ایا چنین نیست
he is unable to speak
U
قادربسخن گفتن نیست
It is not possible ( feasible , practicable) .
U
اینکار عملی نیست
That's not so!
U
داستان اینطوری نیست!
i am out of sorts
U
حالم خوب نیست
There's more to come.
<idiom>
U
این همش نیست.
i am out of sorts
U
خلقم بجا نیست
i dont care a pin
U
مرا پروایی نیست
he is unequal to the task
U
مرد اینکار نیست
if you dont object
U
اگر مانعی نیست
There are plenty of other fish in the sea.
<idiom>
<proverb>
U
آدم قحطی نیست.
He is not to blame for this.
U
تقصیر او
[مرد ]
نیست.
iam pretty well
U
نسبه حالم بد نیست
It is not economical.
U
مقرون به صرفه نیست.
I dont have the slightest(faintest)idea.
U
روحم خبردار نیست
She takes no thought for tomorrow .
U
بفکر فردایش نیست
She couldnt care less . she is totally unconcerned .
U
عین خیالش نیست
It is nothing to speak of .
U
چیز قابلی نیست
thereis no end to it
U
انتهای برای ان نیست
there is no question but that.
U
شکی نیست که) .00000
there is no mistaking
U
جای اشتباه نیست
the house is occupied
U
خانه خالی نیست
It cannot be trifled with . It is no joking matter.
U
شوخی بردار نیست
that is taken for granted
U
محتاج بدلیل نیست
The subject under discrssion .
U
موضوعی که مطرح نیست
that is not the word for it
U
لغتش این نیست
that is not the question
U
موضوع این نیست
that is not the case
U
مطلب چنین نیست
that is not my a
U
این کارمن نیست
to put out of the way
U
سربه نیست کردن
I cant help it. It is beyond my control.
U
دست خودم نیست
It is beyond repair. It cannot be put right.
U
درست شدنی نیست
He couldnt care less. He doesnt give (care)a damn.
U
عین خیالش نیست
His honest is beyond question.
U
دردرستی اوحرفی نیست
It is not to your advantage.
U
مقرون بصرفه نیست
She is romantically inclined. She i8s game.
U
از دو حال خارج نیست
He does not belong here.
U
جای ؟ واینجا نیست
There is no reason (cause) for worry (concern)
U
جای نگرانی نیست
There is no room for doubt.
U
جای تردید نیست
It might be a good idea for you to come .
U
بد نیست شما هم بیایید
It cant be all that bad.
U
نه بابا اینقدر هم بد نیست
He is nobody. He is a nonentity.
U
داخل آدم نیست
It is not fair that . . .
U
آخر انصاف نیست که …
Recent search history
Forum search
1
اصطلاحاترنگ قرمز به فارسب
1
I am good with figures,how about you?
1
Any man who does not respect a woman is probably homosexual.
1
It's not business to you
1
Success is not the key to happiness. Happiness is the key to success. If you love what you are doing, you will be successful.
1
i wish to wish the wish the wish you wish to wish the wish
1
معنی اصطلاحی nonconversation چیست؟
1
nonconversation
2
single gas
1
you are in too much of a hurry.the young lady herself is fine.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com